خوابیدی بدون لالایی و قصه
یاد قدیما بخیر. همزمان ک پلی لیست اندک و تکراری رو گوش میکردم، تلاش میکردم ب نت وصل بشم و بیام بلاگفا! ی سیم دراز از این سر خونه تا اون سر خونه و صدای عجیب غریب دایال آپ! اون موقع ها دوران راهنمایی بودم، شایدم اوایل دبیرستان! ی وبلاگ داشتم ب اسم ستاره دنباله دار.. اسمشم بخاطر آهنگ ابی بود! چقد چرت و پرت مینوشتم. زیاد اهل روزانه نویسی و خاطره نویسی نبودم، متن های ادبی و عاشقانه و ازین چیزا مینوشتم! تصورات و رویاهام رو مینوشتم! یادمه اون موقع ها مامان و داداش هم وبلاگ داشتن و مینوشتن. و البته س! ک خودش پایه گذار وبلاگ نویسی من بود! پست جدید ک میذاشتیم میرفتیم وبلاگ همدیگه و میگفتیم آپ کردم بیا بخون! ی عده دور هم خوش بودیم و واقعا هم وقت میذاشتیم پست ها رو میخوندیم و کامنت های بلندبالا میذاشتیم! آهنگ گذاشتن روی وبلاگ ی مورد تقریبا حیاتی ب شمار میومد و بادقت گوش میکردیم ببینیم سلیقه نویسنده توی موسیقی چیه! چقدر تغییر کردیم.. شایدم دیگه جای ماها نیست اینجا..
قمیشی ک گوش میکنم کلا میرم توو قدیما! مثل همین الان! آخه اولین آهنگی ک از قمیشی گوش کردم مربوط میشه ب 5 سالگیم.. مامان اون موقع ها گوش میکرد و نمیدونستم با شنیدن این موسیقی چه غمی رو تحمل میکنه تا اینکه بزرگتر شدم و ی روز ک داشت ی فیلم ضبط شده میدید منم دیدمش! پسردایی تازگیا دانشجوی سینما شده بود شایدم فیلمبرداری نمیدونم دقیق، از مراسم فوت بابابزرگ فیلم گرفته بود و تدوین کرده بود و آهنگ قمیشی رو روش گذاشته بود... خوابیدی بدون لالایی و قصه... غم وحشتناک این آهنگ و اون فیلم غیرقابل وصفه!
یادش بخیر... ازین گوشیای دکمه دار ک میشد باهاشون عکسای تار گرفت و چندتا موسیقی گوش کرد داشتم! س برام آهنگای ابی رو ریخته بود.. یادمه اون موقع ها زیاد از ابی خوشم نمیومد! ولی دروغ چرا.. خوشم میومد و وانمود میکردم خوشم نمیاد! چرا؟ نمیدونم! اون موقع ها شادمهر هم زیاد گوش میکردیم. مثلا ش عاشق آهنگای شادمهر بود. اصلا انگاری اون زمونا خواننده مورد علاقه آدما، امضاشون بود! الان انقد خواننده زیاد شده ک این حرفا مسخره بنظر میاد!
کاش میشد هر سال از زندگی رو دوبار زندگی کرد! مثلا 15 سالگیم رو دوباره و باز هم همونجوری زندگی میکردم تا قشنگ ازش سیر بشم.. مثلا 19 سالگیم رو اینبار بدون همسرسابق شروع میکردم.. مثلا...
آخ ک چقد دلم حرف زدن میخواد.. از اون مدل حرف زدنای رودررو با س و گفتن از هرچیزی ک داره عذابم میده.. کاش روزگار جور دیگه ای پیش میرفت و میتونستم بدون اینکه از عواقبش بترسم باهاش حرف بزنم و اونم حرف بزنه..
	  وصفِ احوال من افتاد به دستانِ قلم؛